• ماهیمون هی میخواست یه چیزی بهم بگه ...
      تا دهنشو وا می کرد آب می رفت تو دهنش نمی تونست بگه .
      دست کردم تو آکواریوم درش آوردم . شروع کرد از خوشحالی بالا پایین پریدن . دلم نیومد دوباره بندازمش اون تو . اینقده بالا پایین پرید خسته شد و خوابیـــد .
      دیدم بهترین موقع است تا خوابه دوباره بندازمش تو آب. ... الان چند ساعته بیدار نشده یعنی فکرکنم بیدار شده دیده انداختمش اون تو قهر کرده و خودشو زده به خواب... .
      این داستان رفتار بعضی از آدم هایی است که کنارمونند. دوستشون داریم و دوستمون دارند ولی ما رو نمی فهمند و فقط تو دنیای خودشون دارند بهترین رفتار را با ما می کنند...!