تو

هرگز تو را فراموش نخواهم کرد
حتی اگر مرا از یاد ببری

تصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك             www.bahar-20.com
و هرگز از تو رنجور نخواهم شد

چرا که دوستت دارم

تصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك             www.bahar-20.com
دیوانه وار عاشقت شدم...

چرا که مهربانی را در تو دیدم


با چشمانت وجودم رادگرگون ساختی 
نبودی و اگر تو هرگز عاشق نمی شدم.....تصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك             www.bahar-20.com
نه تو از عشق من دست می کشی
و نه قلب من از عشقت روی گردان می شود..

تصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك             www.bahar-20.com
سوگند که وجود تو در سرنوشت من نوشته شده است...
و اگر با مژگانت اشاره ای کنی....

تصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك             www.bahar-20.com
فرسنگها...را خواهم پیمود....
چرا که شب عشق بسیار طولانی ست...

تصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك             www.bahar-20.com

و قلبم در آرزوی تو می سوزد....

آنگاه که از برابر  دیدگانم دور شوی....

تصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك             www.bahar-20.com
خورشید وجودم پنهان می گردد.....

ابر های غم و اندوه مرا در بر می گیرد....

تصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك             www.bahar-20.com
و به دنیای غریبی می برند....

همیشه در قلبم حضور داری....

تصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك             www.bahar-20.com
عشقت زندگیم را گلباران کرده است..

تمامی این دنیا را با قلبی پر از رمز و راز در کنارت طی کرده
ام

عشق

عشـق یعنـی هـمون سـلام اول

عـشق یعنـی مـایه قـوت قـلـب

عشق یعنی انفجار احساسات

عشق یعنی کم کردن فاصله ها

عشق یعنی کلید یک رابطه ای محکم

عشق یعنی در موفقیت هم شریک بودن

عشق یعنی کاری کنی که راحت پیدات کنه

عشق یعنی مثل اشرف زاده ها باهاش رفتار کنی

عشق یعنی کسی رو داشته باشی که ازت محافظت کنه

عشق یعنی وقتی باهاش قرار داری به خودت برسی

عشق یعنی یک عالمه حرف رو با یه اشاره گفتن

عشق یعنی هولش بدی تو یک مسیر درست

عشق یعنی یه بازی که تمومی نداره

عشق یعنی از هیکلش تعریف کنی

عشق یعنی من وتو ما میشویم

عشق یعنی حرفشو باور کنی

عشـق یـعنی جادوش کنی

 

شاد باش

شاد بودن تنها انتقامی است که

میتوان از دنیا گرفت ،

پس همیشه شاد باش.

    
از انسانها غمی به دل نگیر؛ زیرا خود نیز غمگین اند؛

با آنکه تنهایند ولی از خود میگریزند زیرا به خود و به عشق خود و به حقیقت خود

شک دارند؛ پس دوستشان بدار اگر چه دوستت نداشته باشند .

     

دوست

دوست كسی است كه همه كارهای تو برایش مهم باشد

دوست كسی است كه در خوشی ها و ناخوشی ها به او رو كنی

دوست كسی است كه همه كرده های تو را بفهمد

دوست كسی است كه حقیقت را درباره خودت به تو بگوید

دوست كسی است كه بداند در هر حال چه بر سر تو می آید

دوست كسی است كه با تو رقابت نكند

دوست كسی است كه وقتی همه چیزبرای تو خوب است از ته دل خوشحال شود

دوست كسی است كه وقتی اوضاع خوب نیست بكوشد تو را شاد كند

دوست كسی است كه امتداد تو باشد و بدون او كامل نباشی


عشقت مال خودت

 

عابري باچشم ترازكنارم گذشت...صدايش كردم:فلاني چراگريه ميكني؟عاشقي؟؟؟

عابرباچشم سرخ وپرآب به من نگاه كردوآرام گفت:آه...آري عاشقم!!!

گفتم:تنهايت گذاشته ورفته؟!

گفت:نه!من تنهايش گذاشتم!!

باحيرت وكنجكاوي گفتم:چرااااااا؟

آه بلندوجانسوزي كشيدوگفت:چون بهترين ونزديك ترين دوستم نيزعاشق اوبود.

باناراحتي گفتم:بخاطره دوستت عشقت را رهاكردي؟؟؟

باصدايي گرفته وملتهب گفت:آري...لياقت عشقش راداشت.

آرام گفتم:خوب مگرتونداشتي؟

بابغض گفت:اگرداشتم كه اينگونه تنهايش نمي گذاشتم.

دستش راآرام گرفتم وگفتم حال دوستت كجاست؟

دستش را كشيد واشك بر روي گونه هايش غلطيدباهمان حالت ملتهب گفت:توي آسمون

پيش خدا!!!...وبعدبه آسمان خيره شد!!!

شتابزده گفتم:هي...پس عشقت كجاست؟ازاوخبرداري؟

برروي زمين نشست وفرياد زد:ازدوري من جان باخت ودوستم نيز بخاطره اوخودش را

كشت!

هق هق گريه امانش رابريد وبه سختي اززمين بلندشد وعزم رفتن كرد.سمت اورفتم ودست بر

شانه اش گذاشتم وبانگراني گفتم:بااين حال خراب كجامي روي؟

باصدايي ترحم برانگيزگفت:پيش عشقم!تاازاومعذرت خواهي كنم!تابه اوبگويم هنوزباتمام وجودعاشقش هستم!بايدحقيقت رابه اوبگويم!

بااضطراب گفتم:هي ميخواهي خودكشي كني؟!

باتمسخرگفت: من سالهاست كه مرده ام وحال جسمي متحرك بيش نيستم...وميخواهم اين جسم نحيف را

نزدعشقم خاك كنم تاديگرهميشه كنارش باشم!!!

ديگراشك به من هم مجال نداد...به اوگفتم:چه روح بزرگي داري كه بخاطر دوستت عشقت را بخشيدي

وكناركشيدي!

باصدايي بغض آلودوپرحسرت گفت:يعني ارزشش راداشت؟!!

وديگربي هيچ كلامي رفت!

فرداي آن روز بادسته گلي زيبا نزد دوستم رفتم وگونه اش رابوسيدم وگفتم:عشقت مال خودت!

 

الهی...

رحم کن بر من خاکی رحم کن

الهی و ربی من لی غیرک

خيلي سخته

خيلي سخته كه بغض داشته باشي ، اما نخواي كسي بفهمه... 
                                      
خيلي سخته كه عزيزترين كست ازت بخواد فراموشش كني ... 

خيلي سخته كه سالگرد آشنايي با عشقت رو بدون حضور خودش جشن بگيري...

خيلي سخته كه روز تولدت ، همه بهت تبريك بگن ، جز اوني كه فكر مي كني به خاطرش زنده اي ...

خيلي سخته كه غرورت رو به خاطر يه نفر بشكني ، بعد بفهمي دوست نداره ....

اینم مطلب برای شما که ازم دلخور بودی

 

برای عشق قبول کن ولی غرورت رو از دست نده

برای عشق گریه کن ولی به کسی نگو

برای عشق مثل شمع بسوز ولی نگذار پروانه ببینه

برای عشق پیمان ببند ولی پیمان نشکن

برای عشق جون خودت رو بده ولی جون کسی رو نگیر

برای عشق وصال کن ولی فرار نکن

برای عشق زندگی کن ولی عاشقانه زندگی کن

برای عشق بمیر ولی کسی رو نکش

برای عشق خودت باش ولی خوب باش

ErrooorTM.CoM| گروه اینترنتی ارور تیم


 

ErrooorTM.CoM| گروه اینترنتی ارور تیم

 

تو رفتی

وقتی تو رو یادم میاد میمیرم و زنده می شم

خوب می دونی که بعد تو عاشق هیچکس نمی شم

بعضی شبها یادم میاد یه روز بودی کنار من

حالا تو رفتی و شکست این دل بی قرار من

حالا تو رفتی منم چشم انتظارت می مونم

تا عمر دارم برای تو شعرهای غمگین می خونم

بعضی شبها ستاره ها بهم می گن میاد یه روز

دل سیاه و بی کسم تا اون بیاد به پاش بسوز

بعضی روزا دلم می گه هنوز منو دوستم داری

چشمای خیسم تا ابد باید از دوریش بباری

سر گرمی

 

صدایم در برابر صدایت بی صداست ، چشمانم در برابر چشمانت نابیناست ، خنده هایم خالیست ، پس بدان بی تو هیچم ، تنهایم نگذار تا با تو هم آواز شوم .
 
عشق از من و نگاه تو تشکیل می شود ، گاهی تمام من به تو تبدیل می شود .
  
حرفی برای گفتن اگر بود دیوارها سکوت نمی کردند .
  
گاهی که دلم می گیرد و یکی از دریچه های قلبم شکسته می شود ، آن وقت می شود دنیای کمرنگ من !
  
عشق مانند جنگ است ، آسان شروع می شود و سخت پایان می پذیرد .
 
اگه عشق دیوانگی نباشد ، عشق نیست !
  
در انتظار کدامین صبح نشسته ای ؟ ای در پیله ی حریر ، کدام پروانه را در سرنوشت خود از سر نوشته ای ؟
 
هیچ اگر سایه پذیرد ، من همان سایه ی هیچم !
  
قدر دستهایم را بیشتر دانستم و قدر چشمهایم را و تازه فهمیدم چه شکوهی دارد ایستادن بر روی دو پا آن لحظه که به زمین خوردم !
  
عشق شاه کلیدی است که درهای خوشبختی را باز می کند !
 
اگه 1 کتیبه با 1000 تا خورشید داشته باشم ، همه ی خورشیدها رو میگردم تا یه جایی به تو برسم !
  
نه از قایق نه از قایق می نویسم ، نه از زخم شقایق می نویسم ، به یاد لحظه های با تو بودن ، به یاد آن دقایق می نویسم .
  
گر ز جهان بگذرم از تو نخواهم گذشت ، سر رود از پیکرم از تو نخواهم گذشت ، مردمک چشم من نقش تو بر خود گرفت ، ور همه جا بنگرم از تو نخواهم گذشت .
  
مهربانی نقش هر نقاش نیست ، هر که نقشی را کشید نقاش نیست ، نقش را نقاش معنا می دهد ، مهربانی نقش یار است ، حیف که یار نقاش نیست .
  
پای من خسته از این رفتن بود ، قصه ام قصه ی دل کندن بود ، دل که دادم به یارم دیدم ، راهش افسوس جدا از من بود .
  
پیش بی درد دمی صحبت از درد مکن ، شاخ سبز دلت را به خطا زرد مکن ، مرد اگر نیست در آن شهر ولی کوه که هست ، تکیه بر کوه کن و تکیه به نامرد مکن .
  
اگر شیری درنده در برابرت باشد بهتر از آن است که سگی خائن پشت سرت باشد .
  
این چرخ فلک عمر مرا داد به باد ، ممنون توام که کرده ای از من یاد .
  
من آن ابرم که می خواهد ببارد ، دل تنگم هوای گریه دارد ، دل تنگم غریب این در و دشت ، نمی داند کجا سر می گذارد .

 
 
قلمی خواهم ساخت از نی باغ بهشت ، جوهر از شیشه ذات ، کاغذ از صفحه دل ، نور از شمع حیات ، تا بنویسم همه جا نام زیبای تو را .
 

رفتنت آغاز ویرانیست حرفش را نزن ، ابتدای یک پریشانی است حرفش را نزن ، دوست داری بشکنی قلب پریشان مرا ، دل شکستن کار آسانی است حرفش را نزن .
  
بخند ای عشق ای امید فردا که من خندیدنت را دوست دارم ، به باغ خاطرم هر روز و هر شب تو را تنهای تنها دوست دارم ، منم چون ماهی افتاده در شن تو را مانند دریا دوست دارم ، نگاهی کن به من ای عاشق دل تو را مانند رویا دوست دارم .
  
وقتی تنهاییم دنبال یک دوست می گردیم ، وقتی پیداش کردیم دنبال عیب هاش می گردیم ، وقتی از دستش دادیم دنبال خاطره هاش می گردیم و باز تنهاییم !

 
 
تو اگر می دانستی که چه زخمی دارد خنجر از دست رفیقان خوردن ، از من خسته نمی پرسیدی که چرا تنهایی ؟

 
 
ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز ، کان سوخته را جان شد و آواز نیامد ، این مدعیان در طلبش بی خبرانند ، کان را که خبر شد خبری باز نیامد

 . 
 
زیباترین گل ها را برای زیبایی زندگیت و کوتاهی عمرشان را برای غم هایت آرزومندم .
 
دیروز می مردند و فراموش می شدند آرام آرام ، امروز چه زود از یاد رفته ایم بی آنکه بمیریم !

 
 
گر لایق ما نیست که ما یاد تو باشیم ، بگذار که در سایه ی دیوار تو باشیم

 . 
 
حتی اگه دیدن تو برام بشه خیلی محال ، مهم اینه دوستت دارم فاصله ها رو بی خیال .

 
 
غربت را نباید در الفبای شهر غربت جستجو کرد ، همین که عزیزت نگاهش را به طرف دیگری کرد ، تو غریبی .

 
 
سلام عزیز مهربون اجازه هست بشم فدات ، اجازه هست تو شعر من اثر بذاره خنده هات ، شب که میاد یواش یواش با چشمک ستاره هاش ، اجازه هست از آسمون ستاره بچینم برات ؟
  
در آن غمگین غروب سرد تو از شهرم سفر کردی ، نگاهت برق طوفان بود و من افسوس می خوردم ، شیار گونه هایم را گل اشکم نوازش داد ، و من از تو جدا ماندم ولی ای کاش می مردم .

 
 
هر وقت گلی را بو کردی هرگز بهش نگاه نکن ، چون اگه نگاهت را به خاطر بسپاره ، شوق دوباره دیدنت اون را پرپر میکنه

. 

 
بر سنگ مزارم بنویسید آشفته دلی خفته در این خلوت خاموش ، او زاده ی غم بود که از خاطر دوستان گشت فراموش .

 
 
در زمستانی سرد ، با دلی رفته از دست ، زیر لب می خوانم ، کاش می شد به تو گفت : که تو تنها سخن شعر منی ، تو نرو دور نشو از بر من ، تو بمان تا که نمیرد دل من .
  
دیروز اومده بود دیدنم ، با یه شاخه گل سرخ و همون لبخندی که همیشه آرزوش رو داشتم ، گریه کرد و گفت دلش برام تنگ شده ، ولی من فقط نگاش کردم ، وقتی رفت سنگ قبرم از اشکاش خیس شده بود .
  
تو که رفتی پریشون شد خیالم ، همه گفتن که من دیوونه حالم ، نمی دونن که این دیوونه در فکر شفا نیست ، که هرچی باشه اما بی وفا نیست .
  
آری این منم ، این منم همان عاشقی که بر تو جان می داد ، و تو کسی هستی که برای رسیدن به خوشبختی به روی جسدهای بی جان غرور انسانها قدم می گذاشتی ولی افسوس ، افسوس که راه ات برای رسیدن به هدف هایت اشتباه بود ، و افسوس که من برای آدمی مثل تو غرورم را شکستم ، افسوس !
  
اکنون تو رفته ای ، من هم خواهم رفت ، فرق تو با من این است که من شاهد رفتنت بودم ولی تو ...؟

 

به خاطر بسپاریم

سلام دوستان عزیز شرمنده اگه توی این مدت نتونستم

چیزی براتو ن  بنویسم

امیدوارم وبلاگ من براتون غیر قابل تحمل نشده باشه

به قول دوست عزیزی  نظر خودشو اینطور بیان کرده بود وبلاگ شما

شبیه مسجد شده و ما رو یاد ایام ماه رمضان  می ندازه

خوشحال میشم منو در بهتر بودن همراهی کنید و تجربه هاتون رو در اختیارم بزارید

به خاطر بسپاریم

۱-قلبی داشته باش که هرگز سختی سنگ را به خود نگیرد و احساسی داشته باشد ک هرگز آزاد دهنده نباشد.

۲-تکرار مادر مهارت هاست.

۳-خویشتن و مردم را هنگامی میشناسی که تنها شوی.

۴-از آهسته راه رفتن نترس،از بی حرکت ایستادن بترس.

۵-با مردمان نیک معاشرت کن تا خودت هم یکی از آنان بشمار روی.

۶-با گذشت شما چیزی رو از دست نمی دهید بلکه به دست می آورید.

 

 

دوست داشتن

 

آری، آغاز دوست داشتن است

گرچه پایان راه ناپیداست

من به پایان دگر نیاندیشم

که همین دوست داشتن زیباست

فروغ فرخ زاد

دل

شیشه ای می شكند

… یك نفر می پرسد..

چرا شیشه شكست..

مادر می گوید : شاید این رفع بلاست

… یك نفر زمزمه كرد

… باد سرد وحشی مثل یك كودك شیطان آمد.

 شیشه پنجره را زود شكست.

. كاش امشب كه دلم مثل آن شیشه مغرور شكست

 ، عابری خنده كنان می آمد..تكه از آن را بر می داشت…

مرهمی بر دل تنگم میشد…

 اما امشب دیدم…هیچ كس هیچ نگفت… غصه ام را نشنید…

 از خودم می پرسم … آیا ارزش قلب من از شیشه پنجره هم كمتر است؟…

 

یک حقیقت درباره دوست داشتن؛ بازنده کیست؟

 

دوستان پسر بهش گفتند؛ تو که اینقدر دختره رو دوست داری چرا به خواستگاریش نمی ری! اون موقعس که می فهمی آیا اونم همچنین احساسی نسبت به تو داره یا نه!

پسر دید بهترین کار همینه. البته جالب اینکه دختره از همون اول می دونست که پسره عاشقشه. چند باره هم دوستان دختره بهش با طعنه یه حرف هایی زده بودند.

اما وقتی یک روز پسر سر صحبت رو با دختره باز کرد و از اون خواستگاری کرد، دختره با صراحت پسر رو رد کرد و به او گفت که علاقه ای به تو ندارم.

بعد از اون شکست، دوستان پسره فکر کردند که الآن که بره یه بلایی سر خودش بیاره. یا معتاد بشه، یا الکلی. خلاصه بره زندگیش رو خراب کنه.

اما وقتی که دیدنش، با کمال تعجب فهمیدن که اصلاً فرقی نکرده! ازش پرسیدن چطوریه که زیاد ناراحت نیستی؟

پسره گفت؛ چرا من باید ناراحت باشم؟ من یکی رو از دست دادم که هیچ وقت دوستم نداشت. ولی اون دختره کسی رو از دست داد که واقعاً دوستش داشت و همش بهش اهمیت می داد. پس این من نیستم که ضرر کردم

شعری زیبا از دکتر علی شریعتی

 

خدایا کفر نمی‌گویم، 
 
 پریشانم، 
 
 چه می‌خواهی‌ تو از جانم؟! 
 
 مرا بی ‌آنکه خود خواهم اسیر زندگی ‌کردی. 
 
 خداوندا! 
 
 اگر روزی ‌ز عرش خود به زیر آیی 
 
 لباس فقر پوشی 
 
 غرورت را برای ‌تکه نانی 
 
 ‌به زیر پای‌ نامردان بیاندازی‌ 
 
 و شب آهسته و خسته 
 
 تهی‌ دست و زبان بسته 
 
 به سوی ‌خانه باز آیی 
 
 زمین و آسمان را کفر می‌گویی 
 
 می‌گویی؟! 
 
 خداوندا! 
 
 اگر در روز گرما خیز تابستان 
 
 تنت بر سایه‌ی ‌دیوار بگشایی 
 
 لبت بر کاسه‌ی‌ مسی‌ قیر اندود بگذاری 
 
 و قدری آن طرف‌تر 
 
 عمارت‌های ‌مرمرین بینی‌ 
 
 و اعصابت برای‌ سکه‌ای‌ این‌سو و آن‌سو در روان باشد 
 
 زمین و آسمان را کفر می‌گویی 
 
 
 خداوندا! 
 
 اگر روزی‌ بشر گردی‌ 
 
 ز حال بندگانت با خبر گردی‌ 
 
 پشیمان می‌شوی‌ از قصه خلقت از این بودن، از این بدعت. 
 
 خداوندا تو مسئولی. 
 
 خداوندا تو می‌دانی‌ که انسان بودن و ماندن 
 
 در این دنیا چه دشوار است، 
 
 چه رنجی ‌می‌کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است

مادر

كودكی كه آماده تولد بود ، نزد خدا رفت و از او پرسید :
« می گویند كه شما مرا به زمین می فرستید ؛ ÷اما من به این كوچكی و بدون هیچ كمكی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم ؟!»
خداوند پاسخ داد :
« از میان تعداد بسیاری از فرشتگان ، من یكی را برای تو در نظر گرفته ام او در انتظار توست و از تو نگهداری خواهد كرد »
اما كودك هنوز مطمئن نبود كه می خواهد برود یا نه !!
« اما اینجا در بهشت ، من هیچ كاری جز خندیدن و آواز خواندن ندارم و اینها برای شادی من كافی هستند . »
خداوند لبخند زد :
« فرشته تو برایت آواز خواهد خواند ، و هر روز به تو لبخند خواهد زد . تو عشق او را احساس خواهی كرد و شاد خواهی بود.»
كودك ادامه داد :
« من چطور می توانم بفهمم مردم چه می گویند وقتی زبان آنها را نمی دانم ؟»
خداوند او را نوازش كرد و گفت :
« فرشته تو ، زیباترین و شیرین ترین واژه هایی را كه ممكن است بشنوی در گوش تو زمزمه خواهد كرد و با دقت و صبوری به تو یاد خواهد داد كه چگونه صحبت كنی »
كودك با ناراحتی گفت :
« وقتی می خواهم با شما صحبت كنم ، چه كنم ؟»
اما خدا برای این سوال او هم پاسخ داشت :
« فرشته ات دستهایت را در كنار هم قرار خواهد داد و به تو یاد می دهد كه چگونه دعا كنی »
كودك سرش را برگرداند و پرسید :
« شنیده ام كه در زمین انسانهای بدی هم زندگی می كنند . چه كسی از من محافظت خواهد كرد ؟»
فرشته ات از تو محافظت خواهد كرد ، حتی اگر به قیمت جانش تمام شود
كودك با نگرانی ادامه داد :
« اما من همیشه به این دلیل كه دیگر نمی توانم شما را ببینم ، ناراحت خواهم بود»
خداوند لبخند زد و گفت :
« فرشته ات همیشه درباره من با تو صحبت خواهد كرد و به تو راه بازگشت نزد كن را خواهد آموخت ؛ گرچه من همیشه در كنار تو خواهم بود »
در آن هنگام بهشت آرام بود اما صدایی از زمین شنیده می شد . كودك می دانست كه باید به زودی سفرش را آغاز كند .
او به آرامی یك سوال دیگر از خداوند پرسید :
« خدایا ! اگر من باید همین حالا بروم ، لطفا نام فرشته ام را به من بگویید »
خداوند شانه او را نوازش كرد و پاسخ داد :
« نام فرشته ات اهمیتی ندارد . به راحتی می توانی او را مادر صدا كنی .»

گمشده

 

دعا كن هيچ وقت دستهايت از نياز خالي نماند چرا كه ديگر؟... دعا كن هيچ وقت به خلق خدا محتاج نشوي چرا كه ديگر؟ ... دعا كن غبار غم به دلت نشيند چرا كه ديگر؟ ... دعا كن تنها نماني چرا كه ديگر ؟... دعا كن درد به سراغت نيايد چرا كه ديگر ... دعا كن خدا اميدت را از تو نگيريد چرا كه ديگر ... دعا كن غرور به وجودت راه پيدا نكند چرا كه ديگر ... اي كاش،اي كاش ،اي كاش كسي مي فهميد كه ... چشمانت را باز كن.دستهايت را به عرشش دراز كن. اسم زيبايش را فرياد بزن، به فاطمه اش قسم بده وعرشش را به لرزه در بياور. نگاهت مي كند.دستهايت را مي گيرد.به آرامي صدايت مي زند وجواب تمام اميدواري هايت را روزي مي دهد.

محتاج

 
ای کاش

الهی!عاجز و سرگردانم.نه انچه دارم دانم و نه انچه دانم دارم

ای کاش من رو می بخشید

به او بگویید من باز هم امدم.وقتی اون رو دارم کجا برم .به کی التماس کنم که................

دیگه روم نمیشه بهش بگم خداجونی

شما بهش بگید بازم به من نگاه کنه

 

نگاه

بسیار نگاه ها ...

  در جهان سرگردانند که در چشمی جای گیرند

 و چه بسیار فریادهایی که بر سنگ خاموش بوسه میزنند

دلی را نشکن شاید خانه خدا باشد

کسی را تحقیر مکن شاید محبوب خدا باشد

از کمکی دریغ مکن شاید کلید بهشت باشد

سر نماز اول وقت حاضر شو ، شاید آخرین دیدارت با خدا باشد در زمین

"خدا"

 

ما انسانها خیلی بی انصافیم...

خدای خودمون رو حتی به اندازه یک بت هم نمی پرستیم.

حتی ارزشی که یک بت پرست برای بتش قائله،

ما برای خدامون قائل نیستیم.

یک بت پرست با این که میدونه بتش از سنگه،با این که به دست خودش ساخته شده؛ولی خیلی براش مهمه که همون بت از دستش راضی باشه.

مبادا کاری کنه که مورد غضب بتش قرار بگیره.

وقتی زلیخا یوسف رو به اتاق هفت در کشوند و آهنگ زنا با نبی خدا رو کرد،پارچه ای روی بتش انداخت تا مبادا اون شاهد خیانتش باشه.

مبادا اون بت تخطی زلیخا رو ببینه و زلیخا مورد غضب بت قرار بگیره.

ولی ما چی؟

خدای ما که همه جا هست...

انصافا بد حق بندگی به جا می آریم.

گناه میکنیم و به خودمون نمیگیم چرا از دل خدام در نیارم...

تن سالم بهمون داد ولی تشکر نمیکنیم...

وقتی به یک قطع نخاعی که تو ویلچر مثل مرده ای متحرک نفس میکشه نگاه کنیم...

وقتی چشمامون رو ببندیم و سعی کنیم دنیای تاریک نابینا ها رو درک کنیم...

اون وقت شاید بتونیم درک کنیم چقدر بد بنده هایی هستیم.

و چقدر بد حق بندگی به جا می آریم.

مادر ای پیغمبر زیبای عشق

 
 
 ما در ای والاترین رویا ی عشق

ما در ای دلوا پس فردای عشق

ما در ای غمخوار بی همتا ی من

اولین و آخرین معنای عشق

زندگی بی تو سراسر محنت است

زیر پای توست تنها جای عشق

ما در ای چشم و چراغ زندگی

قلب رنجور تو شد دریای زندگی

تکیه گا ه خستگی ها یم توئی

ما در ای تنها نرین ما وای عشق

یا د تو آرام می سا زد مرا

از تو آهنگی گرفته نا ی عشق

صوت لالائی تو اعجا ز کرد

ما در ای " پیغمبر زیبای عشق "

ما ه من پشت و پنا ه من توئی

جا ن من ای گوهر یکتا ی عشق

دوستت دارم تو را دیوانه وار

از تو احیاء شد چنین دنیا ی عشق

ای ا نیس لحظه های بی کسی

در دلم برپا شده غوغای عشق

تشنه آغوش گرم تومنم

      من که مجنونم توئی لیلای عشق

 

ذکر ایام هفته

بسم الله الرحمن الرحیم

 

   شنبه : یارب العالمین

 

یکشنبه : یا ذاالجلال والاکرام

 

دوشنبه : یا قاضی الحاجات

 

سه سنبه : یاارحم الراحمین

 

چهار شنبه : یا حی یاقیوم

 

پنجشنبه : لا اله الا الله الملک الحق المبین

 

جمعه : اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم

 التماس دعا



 

یارب الحسین

 

 شاید زیاد پیش آمده باشد که آخر روضه ها با همه ی جمع زمزمه کرده باشی :" تشنه ی آب فراتم ای اجل مهلت بده" ... یا اینکه با صدای بلند بعد از دعا برای زیارت کربلا آمین گفته باشی...

اینها که می خوانی نوشته های یک نفر است که پایش به لطف یکی از همان آمین ها به کربلا رسیده است. برای همین می فهمد که اگر دلت می خواهد کربلا بروی حق داری چون کربلا با همه جای دنیا فرق دارد.

یک خیابان در دنیا وجود دارد که با همه ی خیابانهای دیگر دنیا فرق دارد . یک جایی به اسم : "بین الحرمین" . یک طرف این خیابان حرم امام حسین است و یک طرفش حرم حضرت ابالفضل. حالا فکر کن از دری که از حیاط حرم امام حسین به سمت قبله باز می شود بیرون بیایی و به موازات این خیابان بیست قدم یا کمی کمتر یا بیشتر از حرم فاصله بگیری یک بلندی می بینی که قبلا تپه ای بوده است که حضرت زینب از آن تپه اتفاق های میدان را می دیده است . ازآن بلندی که به سمت حرم و محل شهادت حضرت اباعبدالله نگاه کنی ناخود آگاه می گویی : چه نزدیک! چقدر حضرت زینب صبور بوده است که همه ی مصیبتها را از جایی به این نزدیکی دیده است و صبر کرده است . حالا همان طور به موازات بین الحرمین از آن تپه فاصله بگیر. به اندازه یک کوچه ی کوتاه که بروی به جایی می رسی به اسم خیمه گاه . اینجا همان جایی ست که خیمه های اهل بیت به آتش کشیده شده است. خوب که گوش کنی می شنوی همه ی صداهایی را که بچه های امام حسین می شنیدند. اینجا انقدر به میدان نزدیک هست که بچه ها بفهمند وقتی دیگر صدای الله اکبرهای بلند بابا از دوردست شنیده نمی شود معنی اش این است که بابا هم شهید شده است. در کربلا می توانی همه ی اتفاق هایی را که تا بحال شنیده ای ببینی و بفهمی اما فقط برای فهمیدن مصیبت کربلا نیست که آدمها آرزوی زیارت آنجا را دارند. در احادیث هست که هرکه به زیارت امام حسین(ع) می رود چهارهزار فرشته به استقبالش می روند و او را همراهی می کنند. امام صادق (ع) فرموده اند هرکس امام حسین را زیارت کند اهل آسمان او را دعا می کنندوپیامبر(ص) و حضرت علی(ع)و حضرت زهرا (ع) و همه ی ائمه او را دعا می کنند و همه ی گناهانش بخشیده می شود و در آخرت فرشتگان به استقبال او می آیند و از حوض کوثر به او آب می دهند و... ولی بازهم به خاطر اینهمه ثواب نیست که خیلی ها آرزوی زیارت کربلا را دارند ...

حتما تابحال شده است که حوصله ی هیچ کس و هیچ چیز را نداشته باشی . که دلت از یک چیزی گرفته باشد . که دلت بخواهد گریه کنی یا یک جور دیگری سبک شوی . کربلا آغوش باز امام حسین به روی توست. امامان ما پدران ما هستند . کربلا آغوش باز پدر مهربانی ست که وقتی در این آغوش باز جای می گیری همه چیز از یادت می رود . آرام می شوی . دلت می خواهد ساعتها در بین الحرمین بنشینی و به دو سویت نگاه کنی و به هیچ چیز فکر نکنی. انگار در دنیایی که باید در آن مرتب بدوی یک فرصت طلایی به تو داده باشند که یک جای آرام و متفاوت و باصفا بنشینی و آرامش ذخیره کنی ...

اگر تا امروز هم دلت نخواسته بود بروی کربلا . امروز بخواه . از خدا بخواه و مطمئن باش حتی آرزوی رفتن و زیارت کربلا با همه آرزوهای دنیا فرق دارد.


تو فقط خدا خدا کن

    

بازم امشب مثل هر شب                   تو دلـت برام دعـا کن

 

 نم نمک  سکوتو  بشکن                  زیر لب خـدا خـدا کـــن

 

 بازم امشب مثل هر شب             پر کن از صدات هوارو

 

قــرق ســکوتو بـشــکن              تـازه کـن تـرانـه ها رو

 

 

واسه عاشــقا دعـا کـن               که غــریــب روزگارن

 

هـفــت تـا آســمونـه اما               یه ســـتاره هـم نــــدارن

 

 

واسه عاشــقت دعا کن              کــه تو کار دل نــمونــه

 

 و فقط خدا خـــــدا کن              که خدا خودش می دونه

 

بازم امشب مثل هر شب           تو بــــرای من دعا کـن

 

تو فقط خدا خدا کن

با خدا باش پادشاهی کن---بی خدا باش هرچه خواهی کن

یاد دارم در غروبی سرد سرد

میگذشت از کوچه ما دوره گرد

داد میزد : کهنه قالی میخرم


دست دوم جنس عالی میخرم


کاسه و ظرف سفالی میخرم

گر نداری کوزه خالی میخرم

اشک در چشمان بابا حلقه بست


عاقبت آهی کشید بغضش شکست

اول ماه است و نان در سفره نیست !

ای خدا شکرت ولی این زندگیست؟!

بوی نان تازه هوشش برده بود

اتفاقا مادرم هم روزه بود

خواهرم بی روسری بیرون دوید

گفت آقا سفره خالی میخرید؟

یا رب العالمین

به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد
و به مجنون و به لیلا شدنش می ارزد

دفتر قلب مرا وا كن و نامی بنویس
سند عشق به امضا شدنش می ارزد

گرچه من تجربه‌ای از نرسیدن‌هایم
كوشش رود به دریا شدنش می ارزد

كیستم ؟باز همان آتش سردی كه هنوز
حتم دارد كه به احیا شدنش می ارزد

با دو دست تو فرو ریختنِ دم به دمم
به همان لحظه‌ی بر پا شدنش می ارزد

دل من در سبدی ـ عشق ـ به نیل تو سپرد
نگهش دار، به موسی شدنش می ارزد

سال‌ها گرچه كه در پیله بماند غزلم
صبر این كرم به زیبا شدنش می ارزد

حرف دل
خداوندا نمی دانم چه تقدیری مرا فرموده ای اما
تمنا می كنم از تو
دلی سرشار از آن مهر الهی دلی لبریز از آن عشق خدایی
و قلبی مثل آیینه
كه در آن مردمانی را ببینم
كه مثل شیشه می مانند
صاف و ساده و صادق
كه عطری پاك از آن هفت آسمان دارند ....


 

دکتر شریعتی

 

تلخ است ولي وقتي آن را به تنهايي مي کشيم

 تا دوست را به ياري نخوانيم،

براي او کاري مي کنيم و اين خود دل را شکيبا مي کند

طعم توفيق را مي چشاند

و چه تلخ است لذت را "
تنها" بردن

و چه زشت است زيبايي ها را
تنها ديدن

و چه بدبختي آزاردهنده اي ست "
تنها" خوشبخت بودن

در بهشت
تنها بودن سخت تر از کوير است

در بهار هر نسيمي که خود را بر چهره ات مي زند

 ياد "تنهايي" را در سرت زنده ميكند

"
تنها" خوشبخت بودن خوشبختي اي رنج آور و نيمه تمام است

"
تنها" بودن ، بودني به نيمه است

و من براي نخستين بار در هستي ام رنج "
تنهايي" را احساس کردم


دکتر علی شریعتی

*******************************************

 

حسین (ع) بیشتر از آب تشنه لبیک بود

افسوس که بجای افکارش زخمهای تنش را نشانمان دادند

و بزرگترین دردش را بی آبی نامیدند

دکتر علی شریعتی

*******************************************

 

 

عجبم از مردمانی که خود زیر شلاق ظلم و ستم زندگی می کنند

 و بر حسین می گریند که آزادانه زیست

دکتر شریعتی

*******************************************

 

آنجا كه چشمان مشتاقی برای انسانی اشك می ریزد،

 

زندگی به رنج كشیدنش می ارزد

*******************************************

 

خداوندا

 اگر روزي بشر گردي

 ز حال ما خبر گردي

 پشيمان مي شوي از قصه خلقت

 از اين بودن از اين بدعت

 خداوندا

نمي داني که انسان بودن و ماندن در اين دنيا

چه دشوار است

 چه زجري مي کشد آنکس که انسان است

و  از احساس سرشار است

*******************************************

مینا

 

(اللهم عجل لولیک الفرج )

 

اللهم عجل لولیک الفرج   

  خدایا !

آنچنان زمین گیرم نکن که هنگام ظهور مولا توان برخاستن نداشته باشم ...


به امید روزی که همه پیام های کوتاه این باشد "جاء المهدی

چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی............چه بغضها که در گلو رسوب شد نیامدی

خلیل آتشین سخن ؛ تبر به دوش بت شکن..............خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی

برای ما که خسته ایم نه ؛ ولی................................برای عده ای چه خوب شد نیامدی

تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام.......................دوباره صبح؛ ظهر ؛ نه غروب شد نیامدی

اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و المستشهدین بین یدیه (آمین)

 



آب و آتش

شاید اولین  کسی که فهمید آب آتش رو

خاموش میکند،اولین انسانی بود که آتش گرفت

اما اولین انسانی که خندیدن رو تجربه کرد

که بود؟

آیا او همان کسی بود که گریستن را پشت سر گذاشته بود؟

انان که به معنی حقیقی خنده و گریه رسیده اند از شادی

دیگران شاد می شوند و و از غم دیگران ناراحت .آنان همواره سعی می کنند

آبی به آتش دل دیگران بزنند.مینا